♥•٠·˙
یه راننده تاکسی به من نگاهی انداخت گفت: پسر جان ماهواره نگاه نکن.
گفتم: چرا؟
گفت:من خودم ماهواره داشتم فکر میکردم خوبه و دیگران دروغ میگن و آدم می تونه خودشو کنترل کنه،
ولی نفهمیدم که آدم که نمی تونه همه خونه رو کنترل کنه.
گفتم :خب.
گفت: هیچی داداشم هم داشت.از وقتی که خانمش می نشست پای برنامه من و تو رفتارش عوض شده بود.
گفتم: چطور؟
گفت: هر روز به بهانه کلاس خیاطی و رانندگی از خونه میزد بیرون.
یک روز رفتیم خیاطی گفتن اصلا اینجا دوماه سر نزده. رفتیم کلاس رانندگی گفتن فقط یک روز اومده.
آخر سر افتادیم دنبالش دیدیم با یه پسر میره صفا سیتی.
شب داداشم وقتی دید خانمش دیروقت اومد خونه بهش گفت از همه چیز خبر داره.
میگه خانمش با تمام پرروی برگشت گفت: من اون پسره رو دوست دارم اون برام طلا میخره و منو دوست داره به کسی هم ربط نداره.
راننده گفت :از امروز صبح ماهواره خونه رو باز کردم انداختم دور!!!
نظرات شما عزیزان:

عجب مرد با غیرتی بوده که اومده پتیاره بودن زن داداششو واست تعریف میکنه....
از این به ببعد سعی کن یه کم منطقی تر بنویسی
بیشتر از دوازده ساله که ماهواره داریمو این چرتو پرتایی که نوشتی هیچ صدقیتی نداره
خب عاقا اصلا ماهواره رو جم کردین خب.....
اینترنتو چیکار میکنین؟؟؟؟؟ها
آهان شبکه اطلاعات ملی
اینترنت ملی
خوب دارین با شعار تهاجم فرهنگی همه راه های ارتباطی رو میبندین ها
آفرین جناب بسیجی